و البته به عنوان تحصیلکرده اقتصاد، اهمیتی را که او برای دریافت «تضمین سلامت کالا» (و یا به قول او گارانتی) قایل است، هنگام خرید هر وسیله و کالایی به گارانتی به عنوان یکی از مهمترین گزینههای مؤثر در انتخاب توجه میکند. عصر دیروز که دوباره به منزل او رفته بودم، از وی خواستم تلویزیونش را برای دیدن برنامه مورد علاقهام روشن کند، اما او گفت تلویزیون خراب است و قرار است که برای تعمیر آن بیایند.
ناامید گفتم پس این قسمت سریال را از دست دادیم، ولی او در پاسخ گفت هنوز جای امید باقی است، زیرا قرار بوده تعمیرکار دیروز بیاید و چون نیامده امروز حتماً خواهد آمد...
شب شد ولی از تعمیرکار خبری نشد!
امروز که برای تشکر از میهمانی با او تماس گرفتم، گفت برای پیگیری خرابی تلویزیون دوباره تلفن زده و گفتهاند حتماً تا یکی دو روز دیگر خواهند آمد...!
این داستان دایماً تکرار شوندهای برای همه ماست! و تا بدان حد واقعی است که نیازی به ادامه یادآوریش نیست؛... وقتی که تعمیرکار میآید اگر از برگه گارانتی به مناسبت نداشتن مهر یا کج بودن امضا و تاریخ و... ایراد نگیرد و همه وسایل کارش را نیز به همراه داشته باشد تا بتواند یک بررسی اجمالی به عمل آورد و عیب دستگاه را مربوط به لامپ تصویر و کلیدها و بلندگو و... که مشمول گارانتی نمیشوند، نداند... تازه باید دعا کنیم که لازم نباشد برای تعمیر آن را به کارخانه ببرند... چه در آن صورت باید چند روز بیتلویزیونی را هم تحمل کنیم و البته همچنان دلهره داشته باشیم که به هنگام بازگرداندن وسیله با ایراد دیگری مواجه نشویم تا دوباره...!
اگر چنانچه حجم وسیله خراب شده کوچک باشد (مثل همان گوشی موبایل، رادیو ضبط، چرخ گوشت، پنکه، دستگاه تصفیه هوا و ...) به هنگام محاسباتمان حتماً باید راجع به پیدا کردن نمایندگی تعمیرات و برنامه ریزی یک سفر چندین ساعته رفت و برگشت نوبت اول- و گاه سوم و دوم- را هم اضافه کنیم...
اگر در نهایت جمله معروف؛ قطعهاش نیست (یا قطعه اصلی نداریم) را نشنویم!
- آیا واقعاً مفهوم گارانتی همین است!؟
- آیا از خریدن کالای دارای گارانتی همین هدف را دنبال میکنیم؟!
- آیا هنگام اضافه پرداخت در بهای کالا (به امید برخورداری از آسایش و اطمینان از تضمین کارکرد آن) انتظار مشکلات و هزینههای نام بردهرا هم میکشیم؟!
- و آیا واقعاً وظیفه نماینده شرکت فروشنده هزار ایراد وارد کردن به برگه گارانتی و عدم پذیرش آن است!؟
این موضوع اگر چه ساده اما از جهات متعدد حائز اهمیت و پیامدهای خطیر اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و حتی مذهبی است؛ توجه داشته باشیم؛ اگر هنگام خرید به ما گفته شود؛ مبلغی اضافه میپردازید + اگر کالا خراب شد، تعمیرکار ظرف یک هفته «هر موقع که وقت کند» خواهد آمد+ هزینه آمد و رفت او به عهده ماست+ این واقعیت که برخی از قطعات مشمول گارانتی نمیشود + برخی از قطعات هم در بازار نبوده و یافت نمیشود+ هیچ تضمینی نیست که دوباره و به زودی وسیله مورد نظر به همان عیب گرفتار نشود... آیا باز دنبال کالای گارانتیدار میرویم؟!
چنانچه هنگام معامله، وجود یک تضمین کامل به نام گارانتی را به ما نوید دهند، اما در عمل با مسایل فوق مواجه شویم، نخستین واژهای که به ذهن ما خطور میکند این است؛ «دروغ»
اگر بدانیم «دروغ» مفهومی است که در قلمرو اخلاق معنا پیدا میکند، پس به سادگی میتوان ارتباطی بین آنچه باید گارانتی پنداشت و آن چه هست و رفتار ضد اخلاقی یافت.
و چه بد است زمانی که این مفهوم به لحاظ تکرار به تدریج قسمتی از باور عمومی و سپس فرهنگ درآید.
اینک بیایید تصور کنیم، تفاوتی میان گارانتی کالای ساخت داخل و گارانتی محصول خارجی (از حیث کارکرد و عمل) نیست و هر دو دارای نکات منفی یادشده گارانتی هستند؛ شما کدام محصول را انتخاب میکنید؛ موبایل داخلی یا خارجی؟ یخچال داخلی یا خارجی؟! تلویزیون داخلی یا خارجی! ساعت داخلی یا خارجی؟!
پاسخ شما نشاندهنده اهمیت اقتصادی بحث فوق و از جمله مهمترین عوامل عدم اقبال محصولات داخلی به مناسبت امکان زیاد خرابی آنهاست، که به سادگی میشود با تقویت گارانتی محصولات داخلی آن را دگرگون و صنایع داخلی را مقبولیت بخشید.
ولی اینکه چگونه این مسئله بعد حقوقی هم مییابد؟!
یکی از مهمترین قوانین حاکم بر زندگی ما از این حیث که در جامعه زندگی میکنیم «قانون مدنی» است، قانونی که بر روابط مدنی اشخاص حکومت میکند و بحق جزء بهترین قوانین موضوعه تاریخ کشور ماست.
براساس ماده 342 قانون مدنی؛ مقدار و جنس و وصف مبیع باید معلوم باشد(مبیع یعنی آنچه موضوع خرید و فروش قرار میگیرد).
و براساس ماده فوق مقدار و جنس و وصف مبیع باید مشخص شود تا معامله صحیح باشد، بنابراین اگر هنگام معرفی یک کالا بهرهمندی از ضمانتنامه (به عنوان یک امتیاز) برای آن ذکر میشود، باید در واقع چنین امتیازی وجود داشته باشد، وگرنه باید اوصاف آن کالا را از این جهت مغایر با واقعیت دانست و بدین ترتیب چنانچه وجود گارانتی فقط به عنوان یک امر ظاهری و مانوری برای جلب مشتری (و نه آنچه در واقعیت مصداق مییابد) مطرح شده باشد، از مصادیق تدلیس و فریب تلقی میشود، که نخستین و سادهترین نتیجهآن ایجاد حق فسخ معامله برای مشتری است.
ماده 438 قانون مدنی میگوید: «تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود.»
ماده 439 همان قانون تصریح مینماید؛ «اگر بایع تدلیس نموده باشد. مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت...»
یادآوری میشود افعال مدلسانه ممکن است به دو شکل تظاهر کند؛ یا به صورت نمایاندن صفت کمالی که ممکن است در مال نباشد (مانند گارانتی) و یا پنهان نمودن صفت نقصی که در مال موجود باشد (مانند فروش مال معیوب).
همچنین ممکن است این عملیات فریبکارانه (که در حقوق عنوان تدلیس دارد) گفتاری (با زبان) یا رفتاری (با عمل) فروشنده باشد.
و حال کافی است بدانیم تدلیس در اسلام از مصادیق عدم صداقت (و غش در معامله)، کمفروشی و عملی حرام است.
حرمت رفتار مزبور مبتنی بر اصول منطقی و عقلانی است بنابراین مختص یک نظام حقوقی یا یک کشور نیست. به عنوان مثال در حقوق انگلستان هر نوع سوء عرضه را نوعی تدلیس میشناسند.
و در حقوق فرانسه نیز تدلیسی که اخلاق رایج جامعه آن را محکوم نماید و در عرف قابل سرزنش باشد، آثار حقوقی به بار میآورد.
بنابه مراتب فوق ستایش کالای مورد عرضه نباید به ترتیبی باشد که در ذهن و تصور خریدار باوری نادرست و غیرواقعی ایجاد شود، که دراین صورت نه تنها موجب برهم خوردن معامله که گاه موجبی برای اعلام جرم علیه چنان فروشندهای است.
آییننامه اجرایی سازمان بازرسی و نظارت بر قیمت و توزیع کالا و خدمات (مصوب 1/8/1373) در بند 3-12-7 از ماده 3 خود «عدم اجرای تعهدات وارد کنندگان و تولیدکنندگان»جزء وظایف و اختیارات سازمان بازرسی و نظارت بر قیمت و توزیع کالا و خدمات میباشد، که در صورت ارائه گزارش در این باب ممکن است به تعقیب قضایی متخلف بینجامد.
ولی سؤال این است، فراتر از توجیهات اخلاقی و اقتصادی وارد در این قضیه، و مسلمات حقوقی حاکم بر آن، در جامعهای که دینداری و اعتقاد، ارزش به حساب میآید، آیا شایسته است که رفتار و کردار ما چه به عنوان تولید کننده، چه فروشنده و چه خریدار، به نحوی باشد که یکی از اصول حاکم بر بازار، قربانی برخورد نادرست با موضوع گارانتی باشد؟!